سفارش تبلیغ
صبا ویژن
و مردى از او خواست تا ایمان را به وى بشناساند ، فرمود : ] چون فردا شود نزد من بیا ، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گویم ، تا اگر گفته مرا فراموش کردى دیگرى آن را به خاطر سپارد که گفتار چون شکار رمنده است یکى را به دست شود و یکى را از دست برود . [ و پاسخ امام را از این پیش آوردیم و آن سخن اوست که ایمان بر چهار شعبه است . ] [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :9
کل بازدید :194287
تعداد کل یاداشته ها : 51
103/2/13
7:34 ص
آقای سید جواد قریشی

جناب استاد، تربیت بدنی آموزش و پروش شهرستان بابل که از آغاز مرهون تلاش‌های حضرت عالی بوده ضمن خیر مقدم و تشکر از قبول دعوت جهت حضور از شما تقاضا می‌شود به اختصار خود را معرفی کنید.

سید جواد قریشی هستم متولد سال 1320 که در شهرستان بابل به دنیا آمدم. دارای لیسانس تربیت بدنی از دانشسرای عالی تهران در سال 1349 هستم. در سال 1344 طی بخشنامه‌ای از اداره آموزش و پرورش جهت انتخاب دبیر نمونه از هر استان واصل گردید که اینجانب افتخار داشتم بعنوان دبیر نمونه‌ی استان انتخاب شوم و بدون کنکور وارد دانشسرای عالی تربیت بدنی شدم.لازم به ذکر است که اینجانب در آن زمان بعنوان آموزگار ابتدایی مشغول خدمت بودم و چون قبلاً در ورزش قهرمانی سابقه داشتم رشته تربیت بدنی را جهت ادامه تحصیل برگزیدم.

 از سابقه ورزشی خود بگویید؟

در سال 1336 بعنوان دروازه‌بان استان مازندران در مسابقات قهرمانی کشور در اصفهان به اتفاق دبیر فقیر شرکت نمودم که دو تن از مربیان خارجی تیم ملی آقایان مساروش و مای- کوفسکی بازی اینجانب را پسندیده و دعوت به تیم ملی شدم اما با توجه به سن کم اینجانب ( حدود 15 سال ) امکان حضور مستقل در خارج از شهر خود را نداشتم و لذا از این فرصت نتوانسم استفاده کنم.

جناب استاد همانطوریکه می‌دانید مرحوم دبیر فقیر یکی از قدیمی‌ترین پیشکسوتان دبیران تربیت بدنی بابل بودند و بعلت مرگ آن مرحوم دسترسی به خاطرات و تقدیر از زحمات این استاد را نداریم. لذا کمی از ایشان بگویید.

لازم است حتماً یادی از ایشان بشود. آن مرحوم حق زیادی بر گردن ورزش این شهر دارند. همین استادیوم فعلی بابل مرهون تلاش‌های بی وقفه‌ی آن مرحوم بوده است. ایشان جهت احداث این سالن شاید ده ها بار به تهران عزیمت نموده و به دفتر یکی از تیمسارهای رژیم گذشته که رئیس سازمان تربیت بدنی بودند، می‌رفتند.بطوریکه آن تیمسار دیگر ایشان را به اتاق خود راه نمی‌دادند تا بالاخره ایشان مؤفق به احداث سالن آزادی فعلی بابل شدند و از طرفی ایشان شاگردان زیادی در سطح ملی و بین المللی داشتند. در واقع باید گفت ایشان پدر ورزش بابل هستند.

ظاهراً اولین دوره‌ی مسابقات ورزشی آموزشگاه‌های بابل را شما اجرا کردید، لطفاً در این مورد توضیح فرمائید.

بله، در سال 1350 اولین دوره مسابقات آموزشگاه‌ها را در بابل در رشته‌های فوتبال، والیبال، بسکتبال، تنیس روی میز، کشتی، دو و میدانی برگزار نمودم که خود به تنهایی اکثر بازیها را داوری نمودم زیرا آن زمان من به اتفاق سه نفر دیگر آقایان دیانتی و غفوری و سیدی چهار معلم ورزش شهر بابل بودیم.

از خاطرات تلخ و شیرین آن زمان بگویید؟

در یکی از مسابقات آموزشگاه‌ها در شهرستان گنبد از مجموع 12 رشته برگزار شده دختر و پسر در استان مازندران در 8 رشته مقام اول و در 1 یا 2 رشته مقام دوم را کسب نمودیم.و این اوج زحمات ما دبیران در آن زمان بود و هنگامی که کاپ‌های قهرمانی را به حضور رئیس آموزش و پرورش آوردم با کمال تعجب اظهار داشتند که این کاپ‌ها به چه درد می‌خورد که جمع کردید و با خود آوردید !!!

در هنگام برگزاری مسابقات آموزشگاه‌ها چگونه از ورزشکاران تقدیر می‌گردید؟

برای ورزشکاران حکم قهرمانی و برای مدارس برتر کاپ قهرمانی و برای تیم‌های قهرمان نیز کاپ در نظر می‌گرفتیم و به هنگام فینال هر رشته بطور رسمی و مکتوب از رؤسای مدارس و مسئولین شهری دعوت می‌کردیم و در نهایت مقررات و نظم مسابقات را برگزار می‌کردیم.

از خانواده خود بگوئید و بفرمائید به چه کاری مشغولید؟

متأهلم دارای دو پسر و یک دختر می‌باشم. همسرم لیسانس شیمی، دخترم دانشجوی معماری و متأهل است و دارای دو فرزند می‌باشد. پسر بزرگم (امید) فارغ تحصیل حسابداری و شاغل هستند و پسر کوچکم (آریا) محصل می‌باشد. خودم فعلاً در تهران در یک شرکت خصوصی مشغول به کار می‌باشم.

از نظر شما یک دبیر ورزش مؤفق چگونه باید باشد؟

باید از یک طرف متولیان ورزش بهای لازم را به دبیران ورزش بدهند آنگاه اگر همه‌ی امکانات مهیا باشد یک معلم مؤفق باید در مسئله‌ی روانشناسی ورزشی، شخصی با تبحر و با اطلاعات لازم باشد چون شغل بسیار حساسی است. باید متعهد و متخصص به علم روز باشد. یک نمونه بگویم در زمان

خدمتم در یک روز در هنگام یک مسابقه از یکی از بچه‌ها خواستم بلوز ورزشی خود را از تن در آورد و با دیگری تعویض نماید اما امنتاء کرد  و من نیز او را از بازی محروم کردم اما در پایان مسابقه دانش‌آموز نزد من آمد و گفت آقای دبیر اگر من پیراهن خود را در نیاوردم علتش این بود که زیر پوش من پاره بود و من پیش بچه‌ها خجالت می‌کشیدم و به همین علت پیراهن خود را عوض نکردم و من آنروز بسیار ناراحت شدم و درس بزرگی نیز گرفتم که منبعد دیگر جنبه‌های روانی کار را در نظر بگیریم.

در پایان یک پیغام برای همه بدهید؟

فقط آرزو دارم همه‌ی دوستان و همکاران ورزش علی‌رغم همه‌ی مشکلات پیش رو نقش مهمی در سلامتی و تندرستی جسم و روح بچه‌ها بعهده دارند شاید در سنین جوانی اهمیت این کار را درک نکنند اما در سنین پیری اهمیت این کار بیشتر نمود پیدا می‌کند. وقتیکه دانش‌آموز دیروز خود را در بزرگسالی می‌بیند که فردی تنومند شده و در یک شغل حساس مشغول به خدمت می‌باشد احساس لذت زایدالوصفی خواهید کرد بنابراین همه‌ی عزیزان دبیران ورزش باید بدانند شغل معلمی شغل عشق است و باید همه‌ی عزیزان با دقت و وسواس دو چندان در خدمت نونهالان باشند شغل معلمی مثل شغل باغبانی است که آن باغبان هزاران درخت می‌کارد