سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانش را بطلبد برای اینکه با دانشمندان همراه شود یا با نادانان بستیزد یا مردم را متوجه خود کند، خداوند او را داخل آتش گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :9
کل بازدید :194295
تعداد کل یاداشته ها : 51
103/2/13
1:35 ع
لطفاً خودتان را معرفی فرمایید.  

   اینجانب عبدا... معماریان متولد سال 1316 شهرستان سمنان در دوران طفولیت به همراه خانواده به بابل عزیمت نمودیم و تحصیلات ابتدایی را در دبستان بدر و سیکل 1 را در دبیرستان قناد و سیکل 2 را در دبیرستان شاهپور سابق طی نمودم.

 سابقه ورزشی خود را به اختصار تا استخدام در تربیت‌بدنی توضیح بفرمایید:

  به جهت علاقه وافر به ورزش، لیسانس را در رشته تربیت‌بدنی در سال 1340 از دانشسرای عالی تهران اخذ نموده و  بلافاصله در همان سال به عنوان اولین دبیر تربیت‌بدنی استخدام شدم. دروازه­بانی تیم فوتبال شهرستان و چندین بار کسب مقام قهرمانی در مسابقات استان و کشور از جمله افتخارات ورزشی اینجانب است. پس از چند سال، اداره تربیت‌بدنی بابل تأسیس شد و من باتفاق کلیه همکاران به اداره تربیت‌بدنی منتقل شدیم.   

از خاطرات ورزشی خود بگویید

   در ابتدای سال 41 یا 42 به منظور افتتاح استادیوم تختی فعلی بابل،  قرار شد یک بازی بسکتبال نمایشی برگزار گردد. به همین منظور، از اینجانب و سیدمحمد شب‌انگیز (یکی از دبیران ورزش) دعوت گردید تا داوری مسابقه را به عهده بگیریم. از قضا، قرار شد یکی از درباریان در مراسم افتتاحیه، حضور داشته باشند. چون مراسم در فروردین ‌ماه برگزار می‌شد، دسترسی به ورزشکاران سخت بود. بهر حال قرار شد آقای صفائی (شهردار وقت بابل) که اهل تنکابن بود، تیم تنکابن را جمع و جور و با تیم بسکتبال بابل بازی کنند. روز موعود، آقای صفایی هر چه تلاش کرد نتوانست بیش از 4 نفر را به همراه بیاورد. در هر حال، مرحوم فقیر رئیس تربیت‌بدنی وقت و شهردار تصمیم گرفتند که چند نفر از بابل به عنوان کمکی در تیم تنکابن بازی کنند. در جریان بازی، بابلی­های تیم تنکابن، به اشتباه پاس­های خود را به تیم بابل می­دادند. این  موضوع به قدری نمایان شد که آن مقام درباری متوجه و علت را جویا شد که شهردار با لکنت زبان، ماجرا را شرح داد. این اتفاق در نهایت منجر به تعویض شهردار، رئیس تربیت‌بدنی بابل و استاندار وقت گردید و از قضا بنده پس از این اتفاق، رئیس تربیت‌ بدنی بابل شدم.

از خاطرات دیگر بنده: نجات یک دختر خرد سال(خواهرزادة رئیس آموزش و پرورش وقت بابل)، در استخر بابلسر بود. این عمل را با تنفس مصنوعی نلسون و شیفر انجام دادم. این عمل حدود 55 دقیقه طول کشید و این قدر ادامه دادم تا نتیجه گرفتم.

از خاطرات تلخ من: در محوطه دبیرستان شاهپور در ساعت غیر آموزشی و در هنگام تمرین پرتاب نیزه شاهد اصابت نیزه به فرق یک دانش‌آموز بودم که متأسفانه فوت شد و این موضوع تأثیر بدی روی من گذاشت.

 

 سابقة داوری و مربیگری در چه رشته‌هایی را دارید؟

    در رشته­های بوکس، بسکتبال، والیبال، کشتی، دوومیدانی، ژیمناستیک و فوتبال و نجات غریق. در زمان ما ورزشهائی مانند بوکس و کشتی چون سالن تمرینی نداشتیم لاجرم باید مسابقات را در مدارسی مانند شاهپور و قناد برگزار می‌کردیم. برای اولین بار بود که در دبیرستان شاهپور سابق رینگ بوکس برپا ‌کردم و در زمان مسئولیت من بعنوان رئیس تربیت‌بدنی شهر بود بوکسورهائی همچون غلامحسین پاک‌منش که از پدیده­های آن زمان بودند، ظهور کردند.

 

 چند دبیر تربیت بدنی هم دوره خود را نام ببرید.

    مرحوم فقیر، مسعود مدیرامانی، سیدمحمد شب‌انگیز، علی مقصودی، اعظم مهدی‌پور،  سیدمحمد سیدی، اکبر روح‌افزا، سیدجواد قریشی، سیدمحمد خوش‌بین، کریم سعادتی و جعفر دیانتی

 در خاتمه اگر سخنی با دبیران تربیت‌بدنی ما دارید، بفرمایید.

   معلمی خصوصاً تربیت بدنی همراه با عشق و علاقه باید باشد. یادم هست برای برگزاری مثلاً یک مسابقه فوتبال باید ساعت­ها خودمان آستین بالا می‌زدیم و آب زمین را خشک می­کردیم تا مسابقه برگزار شود. ما برای داوری پول دریافت نمی­کردیم البته حقوق ما آن وقت کفایت زندگی را می­داد و با این اوصاف از همکاران می­خواهم، حداکثر تلاش خود را انجام دهند و این خدمت را با ایجاد روابط دوستانه با همکاران و ورزشکاران و مسئولین تواماً با صداقت و بدون توقع انجام دهند. در خاتمه از شما دست اندرکاران تربیت بدنی آموزش و پرورش بابل که یاد من کردید تشکر می کنم و سلام مرا به کلیه همکاران برسانید.

مصاحبه: حسین قویدل