تنِ زنده والا به ورزندگی ست |
|
که ورزندگی مایهی زندگی است «بهار» |
با کمی دقت و ژرفاندیشی در پدیدههای زندگی در مییابیم که یک رابطهی علت و معلولی بین حرکت و زندگی وجود دارد که در این رابطه حرکت علت و زندگی معلول است؛ یعنی اگر حرکت و جنبش را از هستی بگیریم آن چیزی که در نتیجهی سکون و بیحرکتی میماند، نیستی و تباهی است. شواهد علمی بسیاری در علوم مختلف (شیمی، فیزیک، زیستشناسی، جغرافیا و...) شاهد این مدعاست چرا که هر جا زندگی هست حرکت نیز وجود دارد و حرکت مطلوب و به قاعده، جلوههای زندگی را درخشانتر مینماید.
در واقع آفریدگار توانا جهان را آفرید و جوهر حرکت را ضامن بقاء و ادامهی هستی موجودات جهان قرار داد. تمام موجودات جهان از کل یا جزء به شکل توده یا منفرد و یا ذرات، در حال حرکت بوده و سکون موجب زوال آنها خواهد بود. جوهر حرکت، ذرات وجود و اجزاء موجودات را به هم فشرده و آنها را یک پارچه نگه میدارد و از هم پاشیدن آنها جلوگیری مینماید. در موجودات بیحرکت، نفوذ و تأثیر اجرام و عناصر محیط، ارتباط ذرات و اجزاء داخل آنها را از هم قطع و متلاشی مینماید.
حرکت در بعضی از موجودات ذاتی است. در اینها انگیزه و عامل حرکت در داخل آنها است. مانند انسان، حیوان، و گیاهان و در بعضی دیگر سببی که عوامل و انگیزههای محیط خارج آنها را به حرکت وا میدارد مانند موجودات بیجان و سیارهها. موجودات جهان به سه طبقهی بیجان، گیاه و حیوان (جانداران) تقسیم میشوند.
(توضیح این که همه موجودات عالم حتی آنهایی که بیجان و جامد بوده و ساکن و بیحرکت به نظر میرسند مثل سنگ، میز،صندلی و... در واقع در سطح ذرات تشکیل دهنده خود مثل ذرات بنیادی، اتمها و مولکولها بر اثر انرژی جنبشی موجود در آنها دارای ارتعاش و در نتیجه حرکت هستند که در ظاهر قابل مشاهده نیست. این حالت یادآور مضمون این شعر زیبای حافظ است:
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خوشم و او در فغان و در غوغاست)
پایان حرکت نیستی و نابودی است. حرکت شرط اصلی زنده ماندن است. هر انسان یا حیوان قدرت حرکت محیطی(جا به جا شدن) یا حرکت مرکزی (حرکت قلب) را از دست بدهد تحت تأثیر عوامل خارجی، فرسوده، متلاشی و نابود خواهد شد. اگر هم در محفظهی در بسته و محکمی خود را از نفوذ عوامل خارجی محفوظ و مصون نگه دارد با تجزیهی آنزیمی بافتهای بدن خود پوسیده و از بین خواهد رفت(اتولیز یا تجزیه خود به خودی). به اصطلاح پزشکی بدن انسان و حیوان بیحرکت در حکم عضوی مرده است که در اثر کمبود اکسیژن با آنزیمهای خود خورده شده، متلاشی میگردد که آن را خودکشی سلولی مینامند. از نظر پزشکی، بیحرکتی یک نوع خودکشی تدریجی به حساب میآید.
بر این اساس بدن انسان به گونهای طراحی شده است که برای سالم ماندن و داشتن کارایی مطلوب نیاز به حرکت دارد. در واقع، برخلاف سایر ماشینهای ساختهی دست بشر که با حرکت بیشتر آهنگ فرسودگی در آنان شتاب بیشتری میگیرد شاید بیحرکتی و کم حرکتی یکی از مهمترین علل فرسودگی جسم و جان انسانها باشد. چرا که داشتن حرکت بدنی متناسب با توانایی فرد، همراه با تغذیه سالم، استراحت و خواب مناسب و دوری از فشارهای روحی (استرس)، منجر به ایجاد تغییرات مطلوب در جسم و جان فرد خواهد شد که سلامتی(سلامتی شامل کیفیت مناسب و بالا در وضعیت جسمی، روانی و روابط اجتماعی فرد است نه فقط بیمار نبودن) او را در همهی ابعاد وجودیاش تضمین میکند. شواهد پژوهشی بسیاری در متون علمی مرتبط با تربیت بدنی، ورزش و آمادگی جسمانی در اثبات این ادعا وجود دارد. هم چنین شعر زیبای فردوسی بزرگ، گواه دیگری بر این مدعاست، آن جا که میفرماید:
ز نیرو بود مرد را راستی
ز سستی کژی زاید و کاستی
حرکت / شماره 13 – زمستان 1386 صفحه 3
همه اندامهای بدن اگر به درستی و بر طبق توانایی خود به کار گرفته شوند، سالم مانده، دیرتر پیر میشوند. حال اگر همین اعضا بیهوده مانده، مورد استفاده قرار نگیرند، مستعد به ایجاد بیماری شده، رشدشان مختل گشته و پیرتر میشوند